سرخط خبرها

گفتگو با دکتر علی خزاعی فر، مدیر مسئول و سردبیر مجله مترجم | امیدوارم ۵۰ سالگی مجله مترجم را ببینم

  • کد خبر: ۱۷۳۷۰۵
  • ۲۰ تير ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۹
گفتگو با دکتر علی خزاعی فر، مدیر مسئول و سردبیر مجله مترجم | امیدوارم ۵۰ سالگی مجله مترجم را ببینم
نخستین بار، بهار سال ۱۳۷۰ بود که «مترجم» در ویترین کتاب فروشی‌ها و دکه‌های مطبوعاتی دیده شد؛ مجله‌ای که در سرمقاله اولین شماره آن سردبیر، هدف از انتشار آن را ایجاد زمینه‌ای برای طرح مباحث نظری و مسائل فنی تری ذکر کرد.

به گزارش شهرآرانیوز؛ مهم‌ترین و قدمت دارترین مجله حوزه ترجمه در کشور، بیش از سی سال است که در مشهد تولید و منتشر می‌شود. نخستین بار، بهار سال ۱۳۷۰ بود که «مترجم» در ویترین کتاب فروشی‌ها و دکه‌های مطبوعاتی دیده شد. در سرمقاله اولین شماره، سردبیر، هدف از انتشار این مجله را ایجاد زمینه‌ای برای طرح مباحث نظری و مسائل فنی تری ذکر کرده که مجالی برای مطرح شدن در مجلات مختلفِ موجود نداشته اند و افزوده است: «ما با تشخیص خلأ ارتباطی میان علاقه‌مندان به ترجمه و با درک ضرورت وجود مجله‌ای آموزشی در زمینه ترجمه، مطالعات نظری و عملی ترجمه و آموزش ترجمه در کشور گام اول را برداشته ایم.»

علاوه بر طرح مباحث نظری، فنی، آموزشی، نقد ترجمه و... گفتگو‌هایی با تعدادی از مترجمان نامدار ایران نیز در این مجله آمده که بی شک برای اهل ادبیات داستانی و به ویژه مترجمان از پربارترین و خواندنی‌ترین مطالب آن است. محمد قاضی، عبدالله کوثری، صالح حسینی، بها ءالدین خرمشاهی، احمد میرعلائی، میرجلال الدین کزازی، عزت الله فولادوند، کریم امامی، مهدی سحابی، داریوش آشوری، محمود حدادی از مترجمانی هستند که این مجله در این سه دهه با آنان به گفتگو نشسته است.

گفتگو‌هایی که می‌توان به هر یک از آن‌ها به مثابه متونی آموزشی نگاه کرد که انتقال تجربه هم هست. سبب مسرت اهل فرهنگ و ادبیات است که انتشار این نشریه تخصصی هنوز ادامه دارد. هر چند به گفته دکتر علی خزاعی فر، صاحب امتیاز و مدیر مسئول و سردبیر این مجله، در دورانی به سر می‌بریم که روز‌های سختی برای همه نشریات خصوصی و مستقل است. گفت وگوی کوتاه ما با دکتر خزاعی فر دو بخش دارد، ابتدا از جایگاه مشهد در ترجمه کشور سخن رفته است و سپس به مجله مترجم پرداخته ایم.

جایگاه ترجمه به طور عام و ترجمه ادبی به طور خاص در مشهد چگونه است؟ آیا می‌توان گفت مشهد شهری فرهنگی است که یکی از قطب‌های ترجمه در کشور است؟

مشهد شهر بزرگی است، ولی «شهر فرهنگی» را باید تعریف کرد. امروزه درباره واژه «فرهنگ» و به تبع آن «سیاست‌های فرهنگی» و نیز مصادیق کار فرهنگی اختلاف نظر زیادی وجود دارد. مشهد البته در حوزه شعر و ادب و هنر، که با هر تعریف از فرهنگ، محصولات یک جامعه فرهنگی است گذشته درخشانی دارد. امروزه هم فعالیت‌های ادبی و هنری چشمگیری در این شهر دیده می‌شود. ولی اگر آفرینش هنر و ادب را نیازمند کار همدلانه نهاد‌ها و افراد بدانیم، باید گفت آنچه در مشهد می‌بینیم بیشتر حاصل کار افراد علاقه‌مند است تا محصول کار نهاد‌های مسئول.

نهاد‌ها و ادارات مرتبط با فعالیت‌های ادبی و هنری اداراتی هستند که انگیزه و جسارت و همت چندانی برای هیچ نوع تهور ادبی و هنری ندارند و این باعث می‌شود که ناخواسته سد راه هم شوند؛ بنابراین می‌توان گفت که مشهد، به دلیل وجود استعداد‌های فراوان، ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به یکی از قطب‌ها در بسیاری از رشته‌های ادبی و هنری را دارد، ولی فعلاً این امر در حد ظرفیت باقی مانده است. در زمینه ترجمه، مترجمان مشهدی بزرگی داشته ایم و داریم، ولی بیشتر آن‌ها به تهران کوچ کرده اند. از مترجمان سرشناس پیش از انقلاب می‌توانم از محمود کیانوش و محمود تفضلی نام ببرم.

البته شخصیت‌های زیاد دیگری هم هستند که بیشتر ادیب و شاعر و محقق به شمار می‌آیند تا مترجم؛ از جمله اسماعیل خویی، احمد کریمی حکاک، غلامحسین یوسفی. از مترجمان ساکن مشهد می‌توانم از آقای قاسم صنعوی نام ببرم که از مفاخر این شهر است؛ و نیز از مترجمان دیگری مثل حسن لاهوتی و افضل وثوقی که این هر دو متأسفانه درگذشته اند. حضور مترجم نامدار، عبدالله کوثری، در مشهد هم بسیار غنیمت است، هر چند ایشان مشهدی نیست و به مشهد کوچ کرده است. مترجمان خوب دیگری هم هستند که به نسل جدیدتر تعلق دارند؛ از جمله شیوا مقانلو و علی عبداللهی که متولد بیرجند است.

ولی چنان که گفتم به جز موارد معدود مثل قاسم صنعوی و برخی مترجمان دانشگاهی که به ناچار در مشهد ساکن بوده اند مترجمان برجسته از این شهر رفته اند و آن‌هایی هم که مانده اند اغلب با ناشران تهرانی کار می‌کنند. مترجمان وقتی می‌توانند در این شهر ساکن یا تربیت شوند که مراکز ترجمه وجود داشته باشد. بعد از انقلاب، بنیاد پژوهش‌های اسلامی تأسیس شد که یک مرکز قوی ترجمه بود و توانست بسیاری از مترجمان و ویراستاران خوب ازجمله عبدالله کوثری را جذب کند.

ولی خیلی زود ترجمه در این بنیاد از رونق افتاد و مسیر کار بنیاد عوض شد. دانشگاهیان هم مدت هاست رغبت چندانی به ترجمه نشان نمی‌دهند، چون دانشگاه امتیاز چندانی برای ترجمه قائل نیست. فعلاً تنها فعالیت‌های ترجمه در مشهد را ناشران خصوصی صورت می‌دهند که بسیار انگشت شمار هستند. ناشران بزرگ که بخش عمده کار اغلب آن‌ها بر ترجمه مبتنی است در تهران مستقرند و مشهد سهم چندانی در تولید ترجمه ندارد.

در زمینه نظریه ترجمه، نظرتان چیست؟ به نظر می‌رسد که مجله مترجم که شما در سی سال گذشته آن را در مشهد منتشر کرده اید، توانسته جایگاهی برای این شهر در زمینه نظریه ترجمه کسب کند.

نظر لطفتان است. بله. مجله مترجم در سی سال گذشته تلاش کرده خلأ موجود در زمینه نظریه و عمل ترجمه را در حد توان خود پر کند. می‌دانید که ما در دوره معاصر، ۱۵۰ سال است که داریم در همه حوزه‌ها ترجمه می‌کنیم، ولی چندان عادت نداشته ایم که درباره ترجمه صحبت کنیم. قبل از انقلاب صحبت‌های جدی درباره ترجمه بسیار اندک بود و تا دو دهه بعد از انقلاب هم وضع بر همین منوال بود. ترجمه را کاری بدیهی فرض می‌کردند و راز‌های این حرفه در دنیای خصوصی مترجمان پنهان می‌ماند. امروزه البته صحنه نظری ترجمه در ایران کاملا متفاوت است.

رشته مطالعات ترجمه در کشور در سه مقطع دانشگاهی عرضه می‌شود و روزنامه‌ها و مجلات به مسئله ترجمه می‌پردازند و آگاهی نظری گسترده‌ای درباره مسائل نظری ترجمه وجود دارد. ولی در سال ۱۳۶۹ که می‌خواستم شماره اول مجله را دربیاورم با تنی چند از بزرگان این حرفه مشورت کردم، همگی معتقد بودند مگر درباره ترجمه آن قدر حرف می‌شود زد که بتوان یک مجله درآورد. حتی برخی دوستان فکر می‌کردند که مجله پس از یک یا دو شماره تعطیل خواهد شد. ولی من امروز حس می‌کنم ما بیشتر از هر زمان دیگر نیاز داریم که ترجمه را جدی بگیریم.

چه چیز باعث شده که فکر کنید چنین نیازی هست؟

ببینید، ترجمه حرفه‌ای مثل بقیه حرفه‌ها نیست. حرفه‌ای است با اثرگذاری و تأثیر فوق العاده زبانی و فرهنگی و اجتماعی و علمی. شما همین مسئله تأثیر زبانی ترجمه را در نظر بگیرید. ترجمه بر زبان فارسی هم تأثیر مثبت دارد هم تأثیر منفی. هم تهدید است هم فرصت. ولی می‌توانم بگویم که در فضای سیاست زده کنونی، ترجمه مثل همه چیز‌های مهم فرهنگی و علمی با بی اعتنایی روبه رو شده، چون کسانی که سیاست‌های مرتبط با این امور را طراحی و مدیریت می‌کنند نه این کاره هستند و نه درد این کار را دارند و نه با اهل درد مشورت می‌کنند.

در مجله مترجم به چه موضوع‌هایی می‌پردازید؟

مجله مترجم بر اساس یک هدف به وجود آمد و این هدف در سرمقاله شماره اول آمده است و از همان زمان آن را دنبال کرده ایم. هدف ما آموزش و ارتقای نظری و عملی ترجمه در کشور است. در بُعد عملی، کار ما آموزش ظرایف و تکنیک‌های ترجمه و ویرایش است و در بُعد نظری، هم به بحث درباره شیوه‌های ترجمه می‌پردازیم و هم به رابطه ترجمه با دیگر رشته‌ها مثل تاریخ و فلسفه و مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

از سختی‌های انتشار مجله بگویید. از مسائل مالی که همیشه یکی از دغدغه‌های انتشار نشریات غیردولتی و خصوصی و مستقل است تا...

در ایران مجلات و روزنامه‌های مستقل فقط با عشق و تعهد زاده می‌شوند و تداوم می‌یابند. اگر انتشار روزنامه‌ها و مجلات غیردولتی در دوران معاصر از مشروطه به این طرف را بررسی کنید از خودتان می‌پرسید آیا واقعاً مردم هیچ کشوری به اندازه ایرانیان عشق به این کار دارند. من در این باره اطلاعات و آمار دقیقی ندارم، ولی معتقدم عشق به مجله درآوردن بدون شک یکی از ویژگی‌های ملی ما ایرانیان است.

ولی روزنامه‌ها و مجلات خصوصی این روز‌ها گرفتار چنان بحرانی هستند که در طول تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر نظیر نداشته است. این بحران چندجانبه است و بعید می‌دانم که مجلات بتوانند از آن عبور کنند. تا همین الان هم بسیاری از مجلات تعطیل شده اند و بقیه هم دیر یا زود تعطیل خواهند شد.

به نظر من عوامل این بحران عبارتند از بی اعتنایی دولت به مسئله نشر و گران درآمدن مجله و کتاب، بحران اقتصادی که اولین قربانی آن کتاب و مجله حذف شده از سبد خرید است، افسردگی و ناامیدی گسترده در میان اهل قلم، و عامل آخر که شاید مهم‌ترین عامل هم باشد این است که رسانه‌های اجتماعی جای کتاب و مجله را گرفته اند و مردم دیگر نه وقت آن را دارند و نه نیازی حس می‌کنند که کتاب یا مجله بخرند.

با توجه به نکاتی که گفتید، وضع مجله مترجم چطور است؟ آیا مثل سابق همچنان طرف دار دارد؟

حقیقتش را بخواهید ما تا دو سال پیش دخل و خرج می‌کردیم، ولی دو سال است که از نفقه جیب سوبسید می‎دهیم. هزینه انتشار مجله خدا می‌داند چند برابر شده است. ما یک کار ساده خرید کاغذ از خارج و توزیع کاغذ میان مجلات حتی به نرخ آزاد را هم نمی‌توانیم برای حفظ مجلات انجام بدهیم. مجله مترجم زمانی با تیراژ چهارهزار نسخه منتشر می‌شد که برای یک مجله تخصصی تیراژ بسیار خوبی بود.

ولی حالا فقط دوستداران قدیمی و عاشقان این مجله اند که همچنان وفادارانه آن را می‌خرند و حمایت می‌کنند. ما هم تا زمانی که زورمان برسد مجله را منتشر می‌کنیم کمااینکه مجله دیگری به نام طنزآور را هم منتشر می‌کردم که پس از شش شماره انتشار آن به دلیل افزایش هزینه‌ها متوقف شد.

تا به حال پیش آمده که مترجم یا ناشری از نقد و بررسی ترجمه اش یا بنا به هر دلیل دیگری از شما دلخور شده باشد؟

بله زیاد پیش آمده. می‌شود گفت که با هر نقدی که چاپ می‌کنیم مترجم یا ناشری را از دست می‌دهیم. البته ما زیاد نقد چاپ نمی‌کنیم، چون آموزش را بر نقد مقدم می‌دانیم، ضمن اینکه جامعه ایران چندان به نقد خو نکرده است و اتفاقا اهل قلم از دیگر اصناف نسبت به نقد حساس‌تر هستند.

چه آرزویی برای مجله مترجم دارید؟

هرچند با آرزو کار درست نمی‌شود، چون پرسیدید بدم نمی‌آید که مجله متوقف نشود و بتوانیم پنجاه سالگی آن را هم به چشم خود ببینیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->